سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردان خدا
 
انان را که از مرگ می ترسند از کربلا میرانند
نسخه مناسب چاپارسال به دوستان

انـقلاب اسـلامى بـى شک یکى از بزرگترین انقلابهاى تاریخ و یکى از درخـشان ترین صـفحات تـاریخ اسلام است که بعد از ظهور خود اسلام و مـوج آغـازین آن کمتر نظیر دارد ، از اسلام الهام گرفت و ما روى این مسئله ایستادیم و باید هم بایستیم حالا انقلاب مشروطه ما تا چه اندازه به اسلام متکى بود ، نهضت ملى ماجراى نفت در درونش از رهبران روحانى و مذهبى ما الهام مى گرفت ، مـاجراهاى قـبلى مـثل مسئله تحریم تنباکو و مسأل دیگر تا چه اندازه از روحانیت و از اسلام الهام مى گرفتند خود یک مسئله است.

از درون یک حرکت قهقرایى ، ارتجاعى ، هبوطى و انحطاطى که امت و جـامعه اسلام مى پیمود ، ناگهان یک ضربه مى خورد و یک موج به وجود مـىآمد و مـجددا مقدارى این منحنى که سیر نزولى داشت قوس صعودى پـیدا مـى کرد و بـعد قـوسش را به طور مستقیم طى مى کرد و باز به تـدریج گرفتار انحطاط مى شد و مجددا یک حرکت دیگر از بطن اسلام و روحـانیت بـر مـى خاست و دوبـاره سـربلند مى کرد و به خود مىآمد. عـوامل مـخالف بـه اندازه شدت و قدرت خود مجددا این موج را فرو مى بردند و کم کم فروکش مى کرد تا اینکه به این انقلاب اسلامى رسید. این انقلاب دیگر به این سادگى ضربه پذیر نبود.

خـیلى تلاش کردند در جریان انقلاب اسلامى که با ایسمهاى و مکتبهاى دیـگر ، بـا مـنحرف کـردن جـاده ، بـا نـوعى زیر بار رفتن و تا مـرحله اى از انقلاب را پذیرفتن و سازش کردن و تسلیم شدن ، انقلاب را منحرف کنند.

آنـقدر چهره هاى ناباب از همان درون بر سر راه انقلاب اسلامى پیدا شـدند که مى خواستند باز در همان موج خشماگینش آن را متوقف کنند ، مـنحرف سـازند و کـم فروغ نمایند؛ ولى منبع حرکت آنچنان قدرت داشـت و رهبرى آنچنان عظیم بود که در برابر این موجهاى مخالف و انحرافى و سازشکار مقاومت مى کرد. واقـعا تـحلیل تـاریخ پـیشرفت انقلاب اسلامى براى آینده هاى تاریخ بـسیار بـسیار جـالب است. گاهى انقلاب ما بر سر دوراهیهاى حساسى قـرار مـى گرفت کـه اگر کوچکترین ضعفى به خرج داده شده بود و آن هـوشیارى امـام نـمى بود و همبستگى و بیدارى امت وجود نمى داشت ، خیلى ساده و زود ضربه مى خورد. خلاصه اینکه به نظر مى رسد اسلام با تـمام ذخایر و قدرتش به میدان آمد و توانست سنگر طاغوت را درهم بریزد و انقلاب را پیروز کند.

الف.نقش روشنگریهاى اسلامى :

خود حرکت اسلامى و ایدئولوژى اسلام از موثرترین علل و عوامل بود. در جـریان حـرکتى کـه از سال 42 آغاز شد ، روشنگریهاى اسلامى که انجام گرفت ، کتابها و مقالاتى که قبل از 15 خرداد و مخصوصا بعد از 15 خـرداد 42 در بـین جـامعه مـا منتشر شد ، یعنى براى مردم جـامعه مـا تـفسیر شـد کـه اسلام چه مى گوید و قرآن چه مى خواهد و تـاریخ اسـلام به چه درسى مى دهد و چگونه حرکتى به وجود مىآورد ، ایـن قـدمها بـراى سازندگى افکار نسل ما بسیار موثر بود. ما که خـودمان در طـول ایـن بـیست و پنج سال اخیر با حرکت فکرى اسلامى دانـشجویان و جـوانان رزمـنده خودمان تماس مستقیم داشتیم ، این مسئله را احساس مى کردیم. اگـر بـیست سـال قبل سراغ اسلام را در دانشگاه مى گرفتید ، تعداد انگشت شمارى را از بین دانشجویان پیدا مى کردید که اسلام را بـه عـنوان یـک مکتبى که بتواند در دنیا انقلابى را رهبرى کند ، پـذیرفته بـودند. تـعداد بـسیار مـحدود بـود. نـسل جـوان ما در دبـیرستانها و دانشگاهها و دیگر قشرهاى اجتماعى ، نسبت به اسلام بـیگانه بـود و رابـطه اش با اسلام بسیار ضعیف بود.اما حرکت خلاقى براى معرفى و شناساندن اسلام به نسل جوان ما به وجود آمد. اگر در همین تاریخ بیست ساله اخیر آمارگیرى کنیم مى بینیم تعداد کتابهایى که درباره معرفى اسلام به زبان روز ، به زبان جوانها و بـه زبـان نـسل مـعاصر نـوشته شده نسبت به تمام کتابهایى که در قـرنهاى گذشته به زبان مردم نوشته شده است شاید افزون تر باشد. الـبته ، در تـاریخ اسـلام کـتاب اسلامى فراوان نوشته شد ، منابع تـحقیقى اسـلامى زیـاد است ، حتى کتابخانه هاى دنیا از آثار علمى اسـلامى پـر اسـت؛ امـا منظور من این است که در این بیست سى سال اخیر ، براى نسل جوان و براى بسیج مردم ، کتابهاى روشنگر اسلامى بـه زبان روز در ایران ما زیاد نوشته شد. اینها براى ساختن نسل مـا و بـراى بسیج جوانان ما به سوى انقلاب و به سوى اسلام ، نقشى بسیار موثر و مفید داشت. نقشى که حوزه علمیه قم براى به وجود آوردن افکار نو اسلامى داشت و زمـینه هـاى انقلاب را فراهم کرد نبایستى فراموش شود؛ نقشى که از بـیست سـال ، بیست و پنج سال قبل ، اساتید بزرگى همچن استاد عـلامه طـباطبایى در زمـینه هاى تفسیر و فلسفه و مسأل اجتماعى و تـربیت فـضلا و مدرسان بزرگ داشتند نبایستى فراموش شود؛ کارهایى کـه طـلاب و فـضلا در ایـن بیست سال اخیر به عنوان نوشتن و تحقیق کـردن در زمـینه مـطالعات اسـلامى داشـتند نـبایستى فراموش شود؛ کارهاى سنگین و پر محتوایى که استاد شهید مرحوم آیه الله مطهرى بـراى شـناساندن اسـلام انـجام داد کـه چـقدر بـراى بـارور کردن انـقلابمان نـقش داشـت نـباید فـراموش شود. یادم نمى رود در همان سـالهایى کـه استاد مشغول تحقیق و مطالعه در زمینه مسأل اسلامى بـود و پـى در پـى کتابهاى روشنگر اسلامى منتشر مى کرد ، بعضى به ایـشان خـرده مـى گرفتند کـه چـرا بیشتر وقت خود را صرف مبارزات انـقلابى در صـحنه نمى کند و مرتب سرگرم مطالعه و تحقیق است. اما بـعدها دیدیم که نوع تحقیقات و مطالعات و روشنگریهایى که استاد کـرد تـا چـه حـد براى روشن کردن افکار جوانان ما و آشنا ساختن آنـها بـا اسـلام و اسـلام راستین و اصیل موثر بود. همین مایه هاى فـکرى ، خـمیرى مـایه ها و مـنابع حرکت انقلابى ما بود. همین طور سـایر مـحققان و نـویسندگانى کـه در ایـن سـالهاى اخـیر در این زمـینه ها کـار کـردند و چـیز نوشتند و از جمله آنها مرحوم دکتر شـریعتى بـود کـه بـراى روشـنگرى نسل جوان ما کار کرد و در این زمـینه ، خـطابه ها و سـخنرانیها و نـوشتارها و گفتارهاى فراوان داشـت و بـراى بسیج نسل جوان و دانشجویان عزیز ما و براى ایجاد گرایش در آنها نسبت به اسلام بسیار تإثیر داشت. بـدین تـرتیب ، موجهاى عظیمى براى روشنگریهاى اجتماعى و فکرى و اسـلامى در جـامعه ما به وجود آمد و نباید خدمات جناحهاى مختلفى را که در هر حال صادقانه سعى داشتند براى تبلیغ و ترویج اسلام و تـشیع کار کنند نادیده بگیریم. محتوا و خمیرمایه و عصاره انقلاب مـا از نـظر فکر و ایدئولوژى ، اسلام اصیل بود؛ اسلامى که پیغمبر آورد ، اسـلامى که در قرآن ارأه شده و اسلامى که در متون صحیح و مـعتبر و سـنت پیامبر و امامان ارأه شده است. ما این انقلاب را مـرهون اسـلام اصـیل و اسلام راستین هستیم که براى ما تبیین شد و تـوضیح داده شد و اکنون بعد از پیروزى انقلاب ، یکى از بزرگترین وظایف ما حمایت و پاسدارى از اسلام است.

ب.نقش رهبرى اسلامى:

اما اسلام منهاى رهبرى ، منهاى حرکت فکرى اسلامى ، منهاى روشنگرى اسـلامى ، مـنهاى کـارکردن و تبلیغ و ارشاد و راه انداختن پیروز نـمى شد. معلوم است که اسلام در قرآن و در منابع وجود دارد ، اما ایـن اسـلام باید بیاید در جامعه و رهبرى شود و روى آن کار شود. بنابر این ، مسئله مسئله رهبرى است؛ رهبریى که با اتکاى به این اسلام یک جامعه را به راه انداخت. گاهى که انسان مى خواهد درباره رهـبرى صـحبت کـند اصلا مى ماند که چه بگوید ، براى اینکه آنچنان نـقش عـظیم رهبرى براى مردم روشن است که نیازى به توضیح ندارد. بنابر این ، نقش اسلام و رهبرى فراموش نشود. چـندى پیش در مجمعى که از برادران و خواهران مسلمان از کشورهاى مـختلف در دبیرخانه شورا (7) تشکیل شده بود ، صحبتهایى راجع به انقلاب اسلامى و نقش آن در کشورهاى دیگر مى شد و بنا بود که اینها سوالاتى بکنند. بعضى مى گفتند آنچه مى گویید درست است ، اسلام هست ، ولى چه کنیم کـه رهبرى مثل امام خمینى نداریم ؟ مسئله خیلى حساس است. خوب ، ایدئولوژى اسلامى هست ، برنامه و مکتب وجود ارد ، اما مکتب رهبر مـى خواهد ، امـام مى خواهد ، که هم امت را بسازد و هم ایدئولوژى امـت و مـحتواى مـکتب را از میان کتابها و از گوشه معابد بیرون بیاورد و در بطن جامعه وارد کند. (1) امـام خـمینى رهـبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران شـخصیتى نـیست که بـتواند زندگى و حالات سیاسى ، اجتماعى و کمالات معنوى و فضأل اخلاقى وانسانى او را بررسى کرد امـام خمینى و دوران رهبرى دوران رهبرى امام را از جهتى مى توان بـه چـهار دوره تـقسیم نمود که هر دوره اى براىخود ویژگى خاص به خود را دارد:

1 - دوره اول ایـن دوره از سال 41 پس از تصویب انجمنهاى ایالتى و ولایتى آغاز گـردیده و با قیام15 خرداد و سخنرانى معروف روز عاشوراى امام ، عـلیه شـاه، وتوجه دادن مردم به جنایات رژیم و دستگیرى و زندانى شـدن امام سپس آزادى او از زندان و بالاخره خطابه معروف ایشان در قـم در 4 آبـان 43 عـلیه کـاپیتولاسیون، و دستگیرى مجدد اودر 13 آبان 43 و تبعیدشان به ترکیه خاتمه یافت.

اما در این دوره از مبارزه به چهار اقدام اساسى دست زده است:

1 - بـا تحریم تقیه که در طول سالیان متمادى ، مهمترین مانع در راه مـبارزات مـستقیم و خشونتآمیز مردم با رژیمهاى خودکامه و در عـین حـال دسـتآویزى براىسازشکاران بود آن را از سر راه حرکت و مـبارزه اسـلامى برداشت، و با فتواىتاریخى خود مبنى بر این که :

تـقیه حرام است و اظهار حقأق واجب ((ولو بلغ ما بلغ))این مانع عمده را برطرف ساخت.

2 - بـا کـشاندن مـبارزه به کانون اصلى فعالیتهاى مذهبى ، یعنى حـوزه عـلمیه قـم بـراىهمیشه بر تز جدأى دین از سیاست خط بطلان کـشیده و حـتى کـسانى را کـه از ورودبـه فعالیتهاى سیاسى اکراه داشـتند وادار به اتخاذ موضع کرده و بدینوسیله سنت دیرینه را در حوزه علمیه قم درهم شکست.

3 - بـا متوجه ساختن لبه تیز حملات خود به کانون اصلى فساد یعنى سـلطنت وشـخص شـاه به شیوه محافظه کارانه قبلى در مبارزه پایان داد زیرا در گذشته مبارزین و مخالفین رژیم بویژه لیبرالها و حتى بـعضى از مـبارزین مذهبى سعى مى کردند ازحمله مستقیم به سلطنت و شـاه خـوددارى نـمایند و با حمله به اطرافیان شاه، ازجمله نخست وزیـران و هیات دولت، دربار را از دخالت در جرأم و خطاها مبرا ومصون بدارند. امـا امام امت ضمن به زیر سئوال کشیدن مشروعیت و قدرت سلطنت هر نـوع محافظه کارى را کنار گذاشته و محور اصلى مبارزه را در حمله بـه عـامل اصلى همه مفاسد یعنى سلطنت و شاه قرار داده و بدیگران هـم جرات و جسارت داد تا چنین کنند با مراجعه به اعلامیه هاى امام از سال 41 تا سال 57 صدق مدعاى ما روشن مى گردد.

4 - بـا حـمله مـستقیم بـه هـمه قـدرتهاى خـارجى و در راس آنها آمـریک، هـر نوع ملاحظه کارى سیاسى را که در گذشته و به ویژه در دوران نـهضت مشروطه و ملى شدن صنعت نفت رأج بود مطرود دانسته و شیوه اى کاملا نو در مبارزه خودانتخاب کرد زیرا در دوران مشروطه، مـشروطه خـواهان با تحصن در سفارت انگلیس سعى در جلب حمایت دولت بـاصطلاح ((فـخیمه))انگلستان مـى کردند و نـتیجه آن بالاخره حاکمیت فـراماسونرى بـر سرنوشت ملت ایران و بنام مشروطیت شد و دردوران نـهضت مـلى شـدن نـفت مـصدق از تـضاد مـنافع دو قدرت بزرگ بهره گـرفت یعنى بـا کـمک دولـت آمـریکا نفت را ملى کرده است لذا چند صباحى نگذشت که دولت آمریکا با کودتاى کذأى خود براى 25 سال نه تنها بر صنایع نفت بلکه بر همه امور کشور ایران سلطه یافت.

ولـى امام با شناخت دقیق آنها و عبرت از تجربیات گذشته با بیان مـعروف آمریکا از((انگلیس بدتر و انگلیس از آمریکا بدتر وشوروى از هر دو بدتر و همه از هم پلیدتراما امروز سر و کار ما با این خـبـیثهااست بـا آمـریکا اسـت)) راه هـر نـوع نـفوذ و امـید را بـروابستگان بـه سـیاستهاى خارجى براى شرکت در مبارزه و دزدیدن ثمره مبارزات مردم بستند.

2 - دوره دوم رهبرى ایـن دوره از 13 آبـان 43 و تبعید امام به ترکیه آغاز گردیده و بـا اولـین جرقه انقلاب دردیماه 1356 در قم و عزیمت امام از نجف بسوى پاریس ، خاتمه مى یابد.

امـام امت در این دوره طولانى هر چند که گاهگاهى به مقتضاى زمان و بـا تـوجه به حوادثى که در ایران رخ مى داده بلکه ارتباط معنوى خـود بـا مـردم را نـیز حفظ کرده وآنها را در این دوره ارشاد و راهنمأى مى کردند. لـکن کـار اصـلى و مـهمى که در این دوره انجام دادند بعنوان یک ایـدئولوک انقلاب ورهبر مذهبى آن با آغاز یک سرى دروس حوزه اى که بـه حـکومت اسـلامى و ولایت فقیه معروف است طرح اصلى حکومت بعد از انقلاب را ریخته و براى کسانى که تاآن زمان براىشان حکومت اسلامى نامفهوم بوده روشن کرده که در صدد ایجاد چه نوع حکومتى است؟ هـر چـند که اساس این حکومت در قرآن و احادیث بوده و با مراجعه بـه آنـها مـى توان فهمید که اسلام از چه نوع حکومتى برخوردار است ولى امام آن را تنظیم کرده و درجامعه مطرح نموده و خلاصه با این عـملش شـیوه حکومتى که او در صدد ایجاد آن بوده را به جهان اعلام داشته است.

3- دوره سوم رهبرى ایـن دوره از زمـانى آغاز شده که اولین جرقه هاى انقلاب در دیماه 56 در قـم مـوجب شعله ور شدن آتش زیر خاکستر گردیده و دیرى نگذشت کـه بـا شـعله هاى خودخرمن هستى نظام حاکم بر ایران را سوزاند و براى همیشه به نظام طولانى 2500ساله شاهنشاهى خط بطلان کشید.

در ایـن دوره امـام بـا تشخیص موقعیت مناسب و با بیدارى و حرکت مـردم درنـگ راجایز ندانسته پرچم رهبرى و فرماندهى انقلاب را بر دوش گـرفت و بـدون هـیچ گونه سازش و مـصلحت طلبى و با درک صحیح از خـواسته و اراده و تـوان مـردم عزم قاطع و خلل ناپذیر خود را در ادامه مبارزه بى امان تاسرنگونى رژیم شاه اعلام و دنبال کردند. شیوه اى که امام امت در این دوره براى رهبرى و بالاخره به پیروزى رساندن انقلاب بکار گرفته بودند عبارت بود از:

1 - از رخـنه و نفوذ همه کسانى که با شامه قوى خود پیروزى قریب الوقوع رااحساس کرده و سعى در نزدیک شدن به مقام رهبرى مى کردند جلوگیرى کردند.

2 - برخورد قاطع ایشان با مسأل و عدم سازش و گذشت در راه تحقق اهداف مبارزه تلاش بسیارى از لیبرالها و میانه روها را براى وادار کـردن امـام به اتخاذ سیاست معتدل تر و به اصطلاح گام به گام خنثى نمود امام همه آنها را رد کرده و همواره اعلام مى کرد که شاه باید برود و به جاى او با راى مردم جمهورى اسلامىeبرقرارگردد.

3 - بـا مـوقعیت مـناسبى کـه امـام در پـاریس از نظر دسترسى به رسـانه هاى گـروهى دنـیابه دسـت آورده بـود از ایـن موقعیت براى رسـاندن پیام انقلاب به گوش مردم جهان حداکثر استفاده را نمود با توجه به کهولت سن و ضعف مزاج روزانه در چندین مصاحبه مطبوعاتى و تلویزیونى شرکت کرده و به سئوالات گوناگون خبرنگاران پاسخ مى داد.

بـدینوسیله امام موفق شد به اهداف انقلاب بعد وسیع جهانى داده و بـاب دیـگرى درسـطح بـین المللى بـراى مـبارزه با شاه و حامیانش بگشاید. اوج ایـن دوره زمـانى بـوده که شاه ذلیلانه از مملکت خارج شده و امـام ظـفرمندانه بـاعزت تـمام بـه آغوش ملت خود بازگشت و شعار ((دیـو چـو بـیرون رود فـرشته در آید))مردم انقلابى به گوش افلاک مـى رسید و بـالاخره در روز یـکشنبه 21 بـهمن 57 دستوراستنکاف از رعـایت حـکومت نـظامى صـادر گـردیده و مـردم به خیابانها ریخته ولـحظات آخـر عمر رژیم فرا رسیده و انقلاب اسلامى 17 ساله به ثمر نشست. الحمدلله على آلأه و الشکر على نعمأه.

4 - دوره چهارم رهبرى دوره چهارم، حساس ترین و مشکل ترین دوره رهبرى انقلاب بود، دوره اى کـه رهبرانقلاب هم بعنوان رهبر اجتماعى و هم بعنوان رئیس حکومت، مـى بایست کـشتى هیجان زده انقلاب را به ساحل آرامش و سکون، هدایت نـماید، در حـالى کـه قـدرت سیاسى و نـظامى طـاغوت سـقوط کرده و مـیلیونها انـسان که در بند اسارت رژیم وابسته به بیگانه بودند، از بـند آزاد شـده و امکان هر نوع هرج و مرج و خارج شدن حرکت از کـنترل رهـبرى وجـود داشـت، رهـبر انـقلاب مـى بایست بـا قـدرت و تـوانأى فوق الـعاده ضـمن کنترل هیجان و احساسات عمومى توده هاى مـردم و جـلوگیرى ازهـرج و مـرج ، هـمچون مـعمارى قابل و توانا سـاختمان جدید حکومت اسلامى را که طرح آن را در دوره هاى قبل داده بود، بر ویرانه هاى حکومت ساقط شده بنا نمایددر این دوره بود که هـرگونه غـفلت و بى دقتى مى توانست موجبات سو استفاده ازآزادیهاى داده شده و سبب انحراف انقلاب از مسیر اصلى گردد.

در ایـن دوره برخلاف توهم عده اى که خیال مى کردند امام و روحانیت از ساختن جامعه پس از انقلاب عاجز و ناتوانند و یقینا نیازمند به کـارشناسان و تـکنوکراتهاخواهند بود و از همین راه مى توان نفوذ کرد و انقلاب را از مسیر اصلى الهیش(همانند انقلاب مشروطه) منحرف کرد امام با نبوغ و توانأى خاص خود امیدبسیارى از روشنفکران و تـکنوکراتها را بـه یاس تبدیل کرده و مهارت و توانأى خود رادر ادامه رهبرى حرکت و مبارزه مردم براى تعقیب و شکست بقایاى رژیم وضـدانقلابیون جـدید از یک طرف و اداره رهبرى سیاسى از طرف دیگر نـشان داد و بـاحوصله اى وصـف ناپذیر و با استفاده از امکانات و مـوقعیتها و آمادگیهاى مردم و باسرعتى که در همه انقلابهاى دنیا بـى سابقه بـود در طـول یـک سـال پـایه نـظام اسـلامى رابا انجام انـتخابات مـتعدد از جـمله : رفـراندوم جـمهورى اسـلامى انـتخاب مـجلس خبرگان انتخابات ریاست جمهورى و مجلس شوراى اسلامى و تدوین و بـه رفـراندوم گـذاردن قـانون اسـاسى تـثبیت و تـحکیم نـمود و بـدینوسیله قـابلیت و تـوان بى نظیر خـود را در سـازندگى و اداره جامعه بعد از انقلاب نشان داد. و در حـدود یـازده سالى که پس از پیروزى انقلاب در قید حیات بود تنها کسى بود که در هر شرأط و در هر حال به فریاد انقلاب و نظام مـى رسید و در مـواقع حـساس وخـطر از انقلاب و نظام جمهورى اسلامى حـمایت مى کرد مخصوصا در یک سالآخر عمر شریفش بیانیه ها و پیامها و احـکام مـهمى از طـرف مـعظم له صادر گردیده بود که انسان گمان مـى برد که جناب ایشان فهمیده بود که عمرش به پایان رسیده وباید بـراى تـضمین انـقلاب ایـن بـیانیه ها و پیامها صادر گردد، که در اینجا به بعضى ازآنها بعنوان اشاره مى کنیم :

1 - در تـاریخ 17 / 11 / 66 طـى حـکمى دسـتور تشکیل مجمع تشخیص مـصلحت نظام را صـادر فـرموده است که تا در صورت بروز اختلاف بین مـجلس شـوراىاسلامى و شوراى نگهبان مجمع تشخیص مصلحت در بازنگرى قـانون اسـاسى بـه امر حـضرت امـام به صورت اصل صد و دوازدهم در قانون اساسى جدید آمده است.

2 - در تاریخ 3 / 12 / 67 در رابطه با روحانیت سراسر کشور پیام مهم وسرنوشت سازى داده و در آن پیام پس از آنکه از عظمت روحانیت سـخن گـفته و اززحـمات آنان چه در گذشته و حال تقدیر نموده است آنان را به وحدت و یکپارچگى و نظم در امور دعوت فرموده است.

3 - در تاریخ 10 / 8 / 67 در پاسخ نامه محمد على انصارى (که از دوئیـتها واخـتلاف نـظرها مـخصوصا بین جامعه روحانیت و روحانیون شـکایت و گـله کـرده بود)پیام مهمى در رابطه با اتحاد و برادرى قـشرهاى مـختلف و بخصوص جامعه روحانیت مبارز و جامعه روحانیون و طـرفداران شان صـادر فـرموده کـه آن پـیام بعدامنشور برادرى نام گرفت.

4 - در تـاریخ 11 / 10 / 67 پیام مهمى براى گورباچف رهبر اتحاد جـماهیر شـوروىصادر و توسط حضرت آیه الله جوادى آملى به وى ابلاغ نموده است که در آن نامه علاوه بر آنکه رهبرى شوروى به اسلام دعوت شـده امـام بـا قـاطعیت بـه رهـبر شوروىخبر داد که : از این پس کمونیسم را باید در موزه هاى تاریخ سیاسى جهان جستجوکرد، چرا که مارکسیسم جوابگوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست.

5 - در تـاریخ 25 / 10 / 67 پـیامى خطاب به سید حمید روحانى در رابـطه بـا تدوین تاریخ انقلاب صادر نموده و در آن پیام از ایشان خواسته است که بسرعت تاریخ انقلاب را بطور صحیح تدوین نموده و در دسترس عموم قرار دهد.

6 - در تـاریخ 9 / 11 / 67 طى نامه اى به مدیر عامل صدا و سیماى جـمهورىاسلامى مـحمد هـاشمى در رابطه با اهانتى که در یک مصاحبه رادیـوئى از نـاحیه فردى به مقام مقدس حضرت فاطمه زهرا سلام الله عـلیها شـده بـود فرمود: شخصى که متصدى پخش این برنامه بود باید اخراج و تعزیر شود و آن فردى هم که چنین سخنانى را گفته است اگر ثابت شود که قصد توهین داشته است باید اعدام شود.

7 - در تـاریخ 25 / 11 / 67 حکم اعدام سلمان رشدى نویسنده کتاب آیات شیطانى را که به مقدسات اسلام توهین کرده بود صادر فرمود.

8 - در تـاریخ 8 / 1 / 68 در پاسخ نامه آیه الله منتظرى مبنى بر اسـتعفاىشان ازقـأم مقامى رهبرى نامه اى مبنى بر پذیرش استعفا و عزلشان از قأم مقامى براى اوارسال فرموده اند.

9 - در تـاریخ 4 / 2 / 68 در رابـطه بـا بازنگرى قانون اساسى و تـدوین متمم براى آن پیامى خطاب به آیه الله خامنه اى ارسال داشته کـه در آن مـحدوده بـازنگرى مـشخص گردیده (هشت مورد) و بیست نفر بعنوان اعضا هیات بازنگرى تعیین شده بود.

10 - در تـاریخ 9 / 2 / 68 در پـاسخ نـامه آیه الله مشکینى رئیس مـجلس خـبرگان که در مورد تتمیم قانون اساسى پرسش نموده بود، در رابطه با رهبرى اظهار نظرفرموده و چنین گفت: من از ابتدا معتقد بـودم و اصـرار داشـتم که شرط مرجعیت لازم نیست، مجتهد عادل مورد تـایید خـبرگان مـحترم سـراسر کشور کفایت مى کند...در اصل قانون اساسى من این را مى گفتم ولى دوستان در شرط مرجعیت پافشارىکردند مـن هـم قـبول کردم در آن هنگام مى دانستم که در آینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست.

11 - در تـاریخ 27 / 4 / 67 قطع نامه 598 سازمان ملل (در رابطه بـا پـذیرش صلح در جنگ بین ایران و عراق) را پذیرفته است هر چند کـه پـذیرش این قطع نامه براىامام طبق تعبیر معظم له همانند جام زهبرى بود که نوشیده بود.(2)






ادامه مطلب

http://upload7.ir/imgs/2014-02/58442310964833664358.gif
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 بهمن 2 توسط harandi&chopani